

بعضی از فیلمها تنها یک سرگرمی نیستند، بلکه یک فلسفه هستند. فیلم Interstellar یا میانستارهای، نام پربازدیدترین فیلم سال ۲۰۱۴، به کارگردانی کریستوفر نولان است. این فیلم را میتوان یک فیلم شخصی معرفی کرد، زیرا برادران نولان به خوبی تفکرات و دغدغههایشان را در این فیلم به تصویر کشیدهاند. این فیلم فراتر از تصور بینندگان از کریستوفر نولان، هیجان انگیز و تفکر برانگیز است. فیلمهای نولان عموما ریشه در موضوعات معرفتشناسی و متافیزیک دارند. با توجه به سابقه نولان میتوان گفت او همواره سعی در به تصویر کشاندن مسائل سخت و پیچیده، به زبان ساده دارد. از نظر من این فیلم، در بخش فیلمنامه، فیلمبرداری، طراحی، موسیقی و طراحی صدا کیفیت بینظیری دارد.
فیلم میان ستارهای با موضوعی تکراری اما منحصر به فرد
با وجود اینکه ایده این فیلم تکراری است، اما با نویسندگی و کارگردانی بینقص، این فیلم از سایر فیلمهای فضایی جدا شده و نه تنها کلیشهای نیست بلکه بسیار پختهتر است.
جاناتان نولان، برادر کریستوفر نولان که به همراهی کریستوفر فیلمنامه این فیلم را نوشته است، چهار سال روی این فیلمنامه کار کرده. او برای یادگیری مباحث مورد نیاز برای نوشتن فیلمنامه، به یادگیری درس نظریه نسبیت در موسسه فناوری کالیفرنیا مشغول شد زیرا این فیلم طبق گفته کیپ تورن، فیزیکدان نظری و مشاور علمی فیلم، بر پایه معادلات نسبیت عام انیشتین است. هر اندازه از جذابیت بصری این فیلم بگوییم کم گفتهایم! پالتهای رنگی در این فیلم به خوبی انتخاب شدهاند و رنگها با یکدیگر و با فضای فیلم همخوانی خوبی دارند.
فیلمنامه و تولید فیلم میان ستارهای
با اینکه این فیلم ژانر علمی_ تخیلی دارد ولی برای مخاطب به میزان زیادی واقع گرایانه است. چرا؟ چون کریستوفر نولان از پرده سبز استفاده نکرده است و تمامی لوکیشنهای فیلمبرداری واقعی هستند و بازیگر در محل حضور دارد؛ همچنین نولان برای ساخت وسایلی مثل سفینه رنجر، رباتها و… از ماکت استفاده کرده است. با توجه به عمیقبودن مفهوم داستان، شاید یکی از اهداف و دلایل کریستوفر نولان برای عدم استفاده از پرده سبز و جلوههای ویژه کامپیوتری، برقراری ارتباط بهتر بین فیلم و بیننده است.
در مجموع اینتر استالر، فیلمنامه دقیقی دارد و ریتم مناسب آن باعث تشویق مخاطب به تماشای فیلم میشود. فیلمبرداری این فیلم باعث انتقال حس و حال بازیگر به مخاطب میشود. فیلمبردار همواره با استفاده از تکنیک اتصال دوربین به سوژه در بسیاری از سکانسها، سعی در درگیرکردن مخاطب با فضای فیلم دارد. در سکانسهای متعدد نیز از تکنیکهای کلوزآپ و لانگشات، برای انتقال حس و حال به خوبی استفاده شده است.
فیلم از لحاظ موسیقی قطعا شاهکار است و ریزهکاریهای فراوان دارد. به شما پیشنهاد میکنم موسیقیهای Day one وStay از این فیلم را گوش دهید. فیلم میان ستارهای سرشار از پیامهای مختلف است. اولین نکتهای که در فیلم میتوان به آن اشاره کرد، تاکید کریستوفر نولان بر «عشق و فداکاری» است. در ابتدا نولان تصویری از خانواده کوپر را نشان میدهد. مخاطب در این تصویر به خوبی متوجه رابطه عاطفی عمیق این خانواده میشود. هسته این رابطه، بین کوپر و دخترش مورف قرار دارد.
نقد و بررسی تخصصی فیلم میان ستارهای
بیشترین ایرادی که از این فیلم گرفته شده است درباره سکانس وارد شدن کوپر به سیاه چاله است. با توجه به اینکه قرار بود در این فیلم صحنهها واقعی باشند و چیزی به دور از واقعیت نباشد، منتقدان معتقدند این سکانس با واقعیت پارادوکس دارد زیرا هیچ انسانی پس از ورود به سیاه چاله نمیتواند زنده بماند. با توجه به جزئیات این سکانس میتوان گفت این نقد تا حدودی رد میشود زیرا دیالوگها و صحنهسازی به نحوی است که انگار کوپر مرده است و فردی که ما میبینیم روح کوپر است نه جسم او!.
اگر دقت کنید در این سکانس مورف خطاب به پدرش میگوید: تو روح من بودی. نمیدانم این دیالوگ تا چه اندازه اشاره به این موضوع دارد اما شاید نولان قصد دارد تا ذهن مخاطب را درگیر کند. بخش جالب دیگر این سکانس شباهت زیاد آن به عقاید مسلمانان پس از مرگ دارد. مسلمانان معتقدند پس از مرگ، روح از جسم انسان جدا میشود و وارد دنیای دیگری میشود که از آن دنیا میتواند با خانواده و دوستانش ارتباط بگیرد و آنها را مشاهده کند و از حال و احوال آنها باخبر شود. زمانی که کوپر در حال مشاهده دخترش از سمت دیگری بود که تنها یک ارتباط یک طرفه وجود داشت، من یاد این باور مسلمانان افتادم و بنظرم خیلی هم بیربط نیست.
بعد از سیاه چاله، کوپر همچنان جوان است که این مسئله برای مخاطبان سوال برانگیز بوده است. در زمانی که کوپر در سیاه چاله افتاده بود، زمان برای او متوقف شده بود. با این اوصاف میتوان نتیجه گرفت که کارگردان سعی کرده تا وقایع پس از سیاه چاله را نیز به دور از تخیل ذهن نویسنده و علمی نشان دهد.
یکی از مشکلات فیلم، روابط بین شخصیتهای داستان است که به اندازه صحنهسازی فیلم درخشان نیست. برای مثال حضور شخصیت آمیلیا (ان جکلین هتوی)، تاثیر خاصی در روند فیلم ندارد. رابطه بین کوپر و آمیلیا چندان چنگی به دل نمیزند؛ اما با وجود این مشکلات، مسئلهای نیست که باعث آزار مخاطب شود. متیو مک کناهی به خوبی شخصیت کوپر را شناخته و توانسته با آن ارتباط برقرار کند، که این مسئله باعث درخشش بازی او در این فیلم شده است. بازی مک کناهی در بخشهای عاطفی فیلم تحسین برانگیز است.
Interstellar به پیچیدگی فیلم Inception نیست و طبق مباحثی است که روزانه در دنیا درباره آنها صحبت میشود. شاید این فیلم در برخی از زمینهها به مباحث علمی پایبند بوده ولی در زمینههای دیگر دارای اشکالات علمی است که این موارد به دلیل تخیلیبودن فیلم وجود دارند و مسئول ایجاد پارادوکس است.با این حال با توجه به درخشان بودن این فیلم در سایر زمینهها میتوان از خطاهای آن چشمپوشی کرد و به عنوان یکی از بهترین فیلمهای قرن از آن یاد کرد چون بنظرم سالها طول میکشد تا فیلمی با کیفیت Interstellar بر روی پرده سینما برود.