

بارکد، نام پنجمین ساخته مصطفی کیایی است که شباهت چشمگیری به داستان «خط ویژه» دارد. ساختههای مصطفی کیایی همواره جریانی طنز دارند که در کنار آن به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته میشود و به نوعی طنز تلخ هستند. کیایی در این فیلم به مسائل اجتماعی، از جمله مواد مخدر و نظام سرمایهداری پرداخته است. این فیلم بدون آهنگ یاس روی پرده سینما رفت و اگر تهیه کننده صدای یاس را از تیتراژ حذف نمیکرد، فیلم مجوز اکران نمیگرفت. یاسر بختیاری با اسم هنری یاس، جزء محبوبترین رپرهای کشور است. مضمون بیشتر ترانههای یاس، انتقاد و اعتراض به مشکلات و بحرانهای اجتماعی است. آهنگ بارکد، به خوبی با حال و هوای فیلم سازگار است و انگار این آهنگ، کاملا به شخصیت حامد (بهرام رادان) اختصاص دارد.
از نظر موسیقی، فیلم بارکد کیفیت قابل قبولی دارد. هماهنگ بودن سکانسها با موسیقی و فیلمبرداری مناسب از جمله نقاط قوت این فیلم به حساب میآیند. با وجود اینکه این داستان با روایت خطی نیز میتوانست پیش برود، اما روایت داستان از آخر به اول و غیرخطی است، هرچند این ایده تکراری است اما با خلاقیت نویسنده، روایت داستان جذاب شده و از خسته شدن مخاطبان در طول تماشای فیلم جلوگیری میکند. کیایی به خوبی میداند چگونه از ابتدا تا انتهای فیلم، مخاطب را روی صندلی بنشاند.
قطعا این فیلم بینقص نیست اما با حضور محسن کیایی و ایفای نقش خوب او برای شخصیت میلاد، میتوان از ایرادات کوچک چشمپوشی کرد. محسن کیایی با بازی در فیلمهای برادرش به خوبی خود را نشان داده و در حال حاضر به یکی از مطرحترین بازیگران کمدی تبدیل شده است. هرچقدر انتخاب محسن کیایی برای این نقش خوب بود اما بنظر من انتخاب بهرام رادان در این فیلم مناسب نبود.
فیلم بارکد با بازیهای در نیامده
بهرام رادان یکی از بهترین و محبوبترین بازیگران ایران است که او را بیشتر در نقشهای جدی میبینیم. به نظر من بهرام رادان بازیگر فیلمهای کمدی نیست. رادان تلاش کرده است تا در این فیلم بتواند شخصیت حامد را به خوبی به تصویر بکشد ولی ناموفق بوده است؛ شاید اگر به جای بهرام رادان از پژمان جمشیدی استفاده میشد ترکیب بازیگران بهتر بود.
با اینکه سحردولتشاهی در لیست بهترین بازیگرهای کشور است، اما بازی او در این فیلم ضعیف و مصنوعی بود. در این اثر شاهد اتفاقات مختلفی هستیم که بدون کامل شدن، تمام میشوند و نویسنده از آنها میگذرد. ایده رابطه نازی و حامد در فیلمنامه خوب بود اما به دلیل سطحی نگه داشته شدن این رابطه توسط نویسنده، مخاطب با علاقه بین این زوج هیچ ارتباطی نمیگیرد و جدایی نازی از حامد به چشم نمیآید و تا حدی مصنوعی است! رابطه نازی با امید نیز بسیار غیرمنطقی است چگونه میتوان در چند جلسه به کسی علاقهمند شد که اسم و عکسهایش در صفحات مجازی با واقعیت او متفاوت است؟
حضور ستاره با نقشآفرینی بهاره کیانافشار نیز ایده خوبی است اما به دلیل ایرادات فیلمنامه باز هم جذابیتی به داستان اضافه نکرده است. تنها چیزی که مخاطب از زندگی ستاره متوجه میشود این است که او با خانوادهاش مشکل داشته و از خانه فرار کرده است. برای جذابیت فیلم لازم بود تا نویسنده دربارهی زندگی ستاره بیشتر سخن بگوید تا مخاطب با این شخصیت ارتباط بگیرد. در انتها میبینیم که ستاره، منشی رئیس شرکت است، نویسنده میتوانست به نحوه وارد شدن ستاره به شرکت اشارهای کند و داستان را جذابتر روایت کند.
فیلمنامه فیلم بارکد
فیلم آغاز پرهیجان و درخشانی دارد، اما هر چه از دقایق فیلم میگذرد داستان یک روند نزولی را طی میکند. در سکانس آخر، یک تصویر غیرواقعی از پلیس داریم که چندان جالب بنظر نمیآید. در این سکانس کاملا مشخص است که سامان (پژمان بازغی) مواد را در صندوق عقب رئیس شرکت جاساز کرده است؛ اما چرا یک پلیس باید دست به انجام چنین کاری بزند؟ این سکانس کاملا به دور از منطق و واقعیت است. شخصیت رئیس شرکت به گونهای است که انگار خلافهای زیادی را انجام داد. سامان به عنوان یک پلیس میتوانست در جمعآوری اطلاعات و مدارک علیه رئیس شرکت، به حامد کمک کند و اینگونه او را گیر بیاندازند. به این شکل داستان واقعی و منطقیتر به تصویر کشیده میشد.
رضا کیانیان در نقش رئیس شرکت، بیهویتترین شخصیت فیلمنامه است. او به عنوان فردی معرفی میشود که قدرت و نفوذ زیادی دارد؛ قطعا چنین آدمی خیلی باید زرنگ و باهوش باشد. با توجه به شخصیت ناقصی که از رئیس شرکت در ذهن مخاطب شکل میگیرد، انتطار نمیرود که این شخص به یک جوان بیسواد که در حال بازگو کردن داستانهای جرم و خلافکاری از سراسر زندگیاش است اعتماد کند و چک سفید به او بدهد!
کارگردانی فیلم بارکد
کیایی به پختگی لازم برای به چالش کشیدن مسائل اجتماعی نرسیده است و این مسئله باعث میشود تا از هر موضوع پیش پا افتادهای استفاده کند و دیالوگهای سطحی بنویسد. امروزه در سینما، فیلمهای کمدی محتوا ندارند و از هر مسئلهای برای ایجاد خط لبخند بر روی صورت مخاطبان استفاده میشود. در این فیلم شاهد شوخیهای جنسی زیادی هستیم که هیچ محتوایی ندارند و به داستان فیلم کمکی نمیکنند! مصطفی کیایی فیلمساز خلاق و با استعداد کشور است و سبک جذابی از سینما را به بینندگان نمایش داده است، اما مشکل اینجاست که آثار او یکی پس از دیگری سیر نزولی دارند و بهتر که نمیشوند هیچ، بدتر هم میشوند! فیلمهای او از نظر جلوههای بصری بهتر شده است اما هیچکدام از این ویژگیها نمیتوانند نقص فیلمنامه را پوشش دهند.
این دست از فیلمها در سینمای هالیود در دسته فیلمهای ضعیف و سطح پایین جا دارند اما در ایران به دلیل عدم وجود طنزپردازان حرفهای، از این اثر استقبال میشود. کیایی به خوبی میداند که مخاطبان سینمای امروز و این دست از فیلمها جوانان هستند، پس سعی میکند به مسائلی بپردازد که جوانان در زندگیشان با آنها مواجه هستند. کیایی در این اثر با توجه به اشاره به مشکلات جوانان،میتوانست جزئیات بهتری را به کار ببرد و این اثر را ارزشمند و ماندگار سازد، اما متاسفانه موفق به انجام چنین کاری نشد. امیدوارم در آینده شاهد آثار پختهتری از این کارگردان با استعداد باشیم.